پونه های وحشی (مهدی قیصری)

سلام علیکم و رحمت الله ؛دیگر هیچ مگو !!!

کلمات کلیدی :

خاک تو سرم       خاک تو سرت      خاک تو سرش

خاک تو سرمان     خاک تو سرتان     خاک تو سرشان

                    خاک تو سر همه تان

اینم شد روزگار!!!!

اینم شد زندگی!!!

اینم شد مملکت!!!

اینم شد اینترنت!!!

اینم شد کار!!!

اینم شد ......

کلمات کلیدی : ندارد آقا جان ندارد!!

کدام گزینه صحیح است؟

1- ماهواره کخه!!! خصوصا برای کشورهای در حال جنگ خصوصا از نوع نرمش.

2- هر خری میتونه از الاغی که بسته است سواری بگیره.

3-هر الاغی در هر شرایطی باید به وظیفش عمل کنه ولو اینکه بسته باشه.

4- الاغ موجود نازنینیه.

کلمات کلیدی :

نمی دانم ما به تاریخ گند زدیدم یا تاریخ به ما گند زد.در هر صورت گند زدیم!!

کلمات کلیدی :

 مامی و ددی سلام .اینجا افغانستان است. ما شب و روز به دنبال افرادی به نام  طالبان هستیم .اینها دموکراسی را در این کشور نابود کرد ه اند.فرمانده ما گفت که ما به اینجا آمد ه ایم تا تروریست ها را بکشیم و برای جهان آرامش و صلح فراهم کنیم.دیشب عروسی بود. مردم اینجا خیلی خوب هستند . به ما چای و غذا تعارف کردند. طالبان در داخل میهمانها پنهان شده بودند .ما هم همه میهمانها را کشتیم.راستی به ماریا بگو بعد از اینکه از افغانستان برگشم با او عروسی میکنم.راستی  شنیده بودم پسر عمو جک هم به عراق رفته تا مردم آنجا را از دست تروریسها نجات دهد.

ددی و مامی؛ حالا که این نامه را برای شما ایمیل میکنم یک پسر بچه افغان با لباسها کهنه به من نگاه میکند .پدرش در درگیر ها کشته شده و مادرش هم  زن سوم یک مرد دیگر شده است.

ما خیلی برای این مردم فداکاری میکنیم .هر روز با زنان و کودکانی بر می خورم که لباسهای کهنه می پوشند  و زنان صورتهایشان را هم می پوشانند و از پشت یک پارچه توری ما را نگاه می کنند. به نظر آنها ما کشورشان را اشغال کرد ه ایم اما فرمانده گفته که به ظاهر آنها ما را گول نزند چرا که ممکن است در زیر لباسهایشان بمب داشه باشند و ما هر کس را که مشکوک  می شویم میکشیم مثل  بازی داخل لب تابم. دیروز یک کودک افغان که یک چرخ کهنه دوچره دستش بود را با تیر زدم به پایش.به مسیح قسم من نمی دانستم بچه های اینجا با لاستیک کهنه موتور یا دوچرخه بازی می کنند. بیچاره یک پایش قطع شد. مامی. ددی من می خواهم به آمریکا برگردم.نمی خواهم برای هیچ کس صلح و آرامش بیاورم.فرمانده گفته معلوم نیست تا چند سال اینجا باشیم.مرده شور بوش و امثال او را ببرد. همه دوستانم مثل من هستند.دلم برای شما و ماری تنگ شده .هر شب کابوس می بینم.درخواب افرادی را با ریشهای بزرگ می بینم که با چاقوی تیزی می خواهند سرم را ببرند.ددی مامی. در عمرم اینقدر کشتن انسانهای بیگناه را ندیده بودم.ریس جمهور ،روزنامه ها تلوزیون همه به شما دروغ می گویند.ما آدماهای خوبی نیستیم.ما کودکان را میکشیم.زنها را می کشیم.ما از هزاران کیلومتر راه آمده ایم و کشورشان را اشغال کرد ه ایم.اگر کسی هزار ان کیلومتر راه بیاید و آمریکا را اشغال کند در مورد او چه فکر می کنید.اینها مردمی بدبخت هستند که سالها در فقر و گرسنگی و بی سوادی زندگی کرده اند.آمدن ما با این کشور دردهای جاودانی برایشان به ارمغان آورد.آنها هرگز ما را نخواهند بخشید.کودکانی را که ما پدرانشان را کشتیم بزرگ خواهند شد و  روزی انتقام خون پدرانشان را از ما خواهند گرفت.ددی . مامی جنگ برای همیشه بس است.ما جنگ نمی خواهیم.  صلح بعد از جنگ را نمی خواهیم من می خواهم به کشور خودم بر گردم .با ماری ازدواج کنم و بچه دار شوم و بچه هایم بزرگ شوند و درس بخوانند.ددی .مامی اگر انچه ما میکنیم را می دید میدانستید که ما ننگ دنیا هستیم.می خواهم خودم را با یک گلوله راحت کنم...

کلمات کلیدی :

روزی روزگاری شهدا.اخبار هشت و سی با آب و تاب تمام از جوان مبتکری خبر داد که عکس شهدا را روی تی شرت چاپ کرده تا راه شهدا ماندگار شود.شب بعدش هم اعلام کرد که وزارت کار آماده است تا از این جوان حمایت کند. غافل از اینکه استعداد آن جوان را میشد در راه بهتری به کار گرفت اگرچه امثال او بسیار جوانهای هستند که سوخته و نابود شدند.یکسال پیش پستی نوشتم  با عنوان "روزی روزگار شهدا " که تصاویر آن پست متاسفانه پاک شد.اگه روزی عکس یکی از شهدا را روی پیرهن بچه قرتی های شمال شهر دیدید تعجب نکنید.چرا عکس فلان خواننده ؟!چرا عکس شیطان پرستها؟!.خب بعد از اخراجی ها 1و2 که با فروش خوبش نشان داد چقدرفضای جامعه آماده است تا به قیمتی ترین میراث انسانی مان بخندیم حالا نوبت شهدا است.هرچی باشه عکس شهید چمران از یک عکس اسکلت که بهتره.

کلمات کلیدی :

روزی روزگاری یک آهو از داخل جنگل می گذشت.همه حیوانات تا چشمشان به آهو می افتاد درنگ کرده و او را نگاه می کردن و به زیباییش حسرت می خوردند.در این وسط یکی از حیوانات از این قضیه خیلی زورش می یامد.نشست و با خودش فکر کرد که راز این قضیه در چیست.فردا آن روز آرایش  ناجوری کرده وبه داخل جنگل رفت.حیوانات از دیدن قیافه او تعجب کرده بودند و او را نگاه می کردند.عجب قیافه وحشتناکی!!! اون حیوان (آقا الاغ خودمان)که تحمل نگاه دیگر حیوانات را نداشت برگشته و با صدای بلند گفت:

کلمات کلیدی :

.

کلمات کلیدی : عکس از روزگار سگی ما آدما

کلمات کلیدی :

کلمات کلیدی :